جوک

از حیف نون می پرسن چرا بعد از غذا خوردن آب می خوریم؟ می گه: برای این که موقع دستشویی رفتن گرد و خاک به پا نشه!

حیف نون مشرف شد به مکه. تا پارچه سیاه دور خانه خدا رو دید دو دستی زد تو سرش، گفت: خاک بر سرم! نیومدم، نیومدم تا خدا مرد!

رفتم یوگا اسم بنویسم، دو به شک بودم حوصله ام می شه برم یا نه... آقاهه گفت میای کلاس، ملحفه و بالش هم بیار! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم!

منشی با عصبانیت از اتاق رئیسش اومد بیرون. دوستش ازش پرسید چی شده؟
- رئیس ازم پرسید امشب وقتت آزاده؟ من هم با لبخند جواب دادم: بله. پدر سوخته بهم 50 تا برگه داده واسه تایپ!

سگی قند آقای دست و دلباز رو خورد. آقای دست و دلباز بهش گفت: چخه! سگه شروع کرد پارس کردن و دندون نشان دادن. آقای دست و دلباز گفت: به ارواح بابام برا قندش نیست... دندونات خراب می شه!

حیف نون: ﺍﯾﻦ ﺳﻮﭖ ﺭﻭ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ.
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ: ﭼﯿﺰﯼ توشه؟ 
حیف نون: ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ.
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ: ﺍﮔﻪ ﺳﺮﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ.
حیف نون: ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ می کنم ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ.
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ: ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ می کنم ﺍﮔﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ بگید.
حیف نون: ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ! می گم ﻣﺰﻩ ﮐﻦ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ! ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ.
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ: ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ می چشم... ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎست؟
حیف نون: آﻫﺎ! ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎست ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ؟!

بابای حیف نون مریض می شه. حیف نون زنگ می زنه آمبولانس میاد، خانوادگی سوار آمبولانس می شن! توی راه دکتر می پرسه مریض کیه؟ حیف نون می گه: حالش خوب نبود، موند خونه!

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، مرد مغروری به او رسید و با تکبر گفت: بکار بکار که هر چه بکاری ما می خوریم. کشاورز نگاهی به او انداخت و گفت: دارم یونجه می کارم!

بقیه در ادامه مطلب